همه ما در زندگی اهدافی داریم که میخواهیم به آنها دستیابیم – سرحالتر شدن و داشتن اندامی متناسبتر، ایجاد کسبوکاری موفق، نوشتن کتابی پرفروش، تشکیل خانوادهای موفق و شاد، پیروز شدن در مسابقهای خاص و …
و برای اکثر افراد مسیری که به این چیزها منتهی شود با تعیین هدفی خاص و عملی شروع میشود. در زندگی شخصی خودم بارها این موقعیت را تجربه کردهام، برای شرکت در کلاسهای مورد علاقهام، نوشتن مقالات، کسب درآمد و … همیشه هدفهایی روشن تعیین کردهام .
آنچه که تا به حال درک کردهام این است که عمل کردن و پیشرفت در زمینههای از زندگی فردی و اجتماعی که برایتان مهمتر است، روش بسیار بهتری برای انجام کارها و تکمیل وظایفتان است.
این مطلب ناشی از تفاوت بین اهداف و سیستمهاست .
اجازه دهید بیشتر توضیح دهم .
تفاوت بین اهداف و سیستمها .
چه تفاوتی بین اهداف و سیستمها وجود دارد؟
- اگر مربی باشید، هدف شما پیروز شدن در مسابقه است . سیستم شما شامل تمریناتی است که تیمتان هر روز انجام میدهد .
- اگر نویسنده باشید، هدف شما نوشتن کتابی خاص است . سیستم شما برنامه زمانبندی است که هر هفته برای نوشتن دنبال میکنید .
- اگر دونده باشید، هدف شما پیروز شدن در دوی ماراتن است . سیستم شما برنامه زمانبندی ماهیانهای است که برای دویدن از آن پیروی میکنید .
- اگر کارآفرین باشید، هدف شما ساخت کسبوکاری موفق و درآمدزاست . سیستم شما شامل پروسه فروش و بازاریابی است .
اکنون وقت آن است که این سؤال هیجانانگیز را از خود بپرسید:
اگر اهداف خود را به کلی نادیده بگیرید و تنها بر روی سیستمتان متمرکز شوید، آیا باز هم به نتایج مورد نظرتان خواهید رسید؟
به عنوان مثال، اگر شما مربی بسکتبال باشید و هدف خود را که پیروز شدن در مسابقات فصل است نادیده بگیرید و بر روی سیستمتان که شامل کارهایی ست که بازیکنان روزانه در تمرینات انجام میدهند متمرکز شوید آیا باز هم به نتایج دلخواهتان خواهید رسید؟
به نظر من که حتماً میتوانید .
به عنوان مثال، از زمانی که تصمیم به راهاندازی وبسایت برای فردا گرفتم تا الآن حدود ۴ ماه میگذرد، در این مدت موفق شدم بیش از ۸۰۰۰۰ لغت مطلب بنویسم و اگر این عدد را با تعداد لغات موجود در یک کتاب که چیزی در حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار لغت است مقایسه کنید میبینید که بنده در این مدت کوتاه بیش از یک کتاب محتوا تولید کردهام .
خیلی جالب است چون من هرگز هدف خاصی برای نوشتنم در نظر نگرفته بودم . هرگز معیاری برای سنجش پیشرفت خودم تعیین نکرده بودم و هیچگاه تعداد لغت موجود در هر مقاله را نشمرده بودم . اصلاً به خودم نگفته بودم که باید در سال ۱۳۹۳ به اندازه ۲ کتاب محتوا تولید کنم .
تنها چیزی که بر روی آن تمرکز کرده بودم نوشتن ۴ تا ۵ مقاله در هفته بود و پس از گذشت چهار ماه متوجه شدم که حدود هشتاد هزار لغت مطلب نوشتهام . تنها بر روی سیستم و پروسه انجام کارم تمرکز کردم و در پایان، نتایج مشابه یا حتی بهتری نسبت به زمانی که هدفی خاص تعیین میکردم به دست آوردم .
در ادامه مطلب درباره ی اینکه چرا بهتر است بر روی سیستم خود به جای اهداف تمرکز کنید صحبت میکنم:
اهداف، شادی فعلی شما را کاهش میدهد .
هنگامی که شما در حال تلاش برای رسیدن به یک هدف هستید، به احتمال زیاد به خود میگویید: «به اندازه کافی خوب نیستم ولی وقتی که به هدفم برسم به قدر کافی خوب خواهم بود .»
مشکلی که درباره این طرز فکر وجود دارد این است که به خود یاد میدهید که همیشه شادی و موفقیت خود را مشروط به دستیابی و رسیدن به مرحله بعدی کنید . «وقتی به هدفم برسم، شاد خواهم بود . وقتی به هدفم برسم، دیگر انسان موفقی خواهم بود .»
راهحل: به پروسه و سیستم خود متعهد باشید نه به هدف .
انتخاب هدف بار سنگینی را بر شانههای شما مینهد . تصور کنید که من نوشتن یک کتاب را به عنوان هدف خود در چهار ماهه ی اخیر انتخاب کرده بودم؟ فکر نوشتن جملات این کتاب نیز برای من به شدت استرسزاست .
اما همیشه این کار را با خودمان میکنیم . برای کاهش وزن، ایجاد کسبوکاری موفق و نوشتن یک رمان استرس غیرضروری به خودمان تحمیل میکنیم . در عوض، بهتر است به جای نگرانی درباره اهداف بزرگ که پتانسیل تغییر زندگی شما را دارند، مسائل را ساده بگیرید، میزان استرس را با تمرکز بر روی روند روزانه کاهش دهید و به زمانبندی و برنامه خود متعهد باشید.
اهداف ما به طرز عجیبی در تقابل با پیشرفت بلندمدتمان است .
شاید فکر کنید که اهدافتان شما را در بلندمدت باانگیزه نگاه خواهند داشت، اما این طرز فکر همیشه درست نیست .
در نظر بگیرید فردی خود را برای دوی ماراتن آماده میکند . اکثر افراد ماهها به سختی تمرین میکنند تا برای مسابقه خود را آماده کنند، اما به محض اینکه مسابقه تمام شود تمرینات خود را کنار میگذارند.
هدف آنها تمام کردن دوی ماراتن بوده است و الآن به هدف خود رسیدهاند، دیگر هدفی وجود ندارد که به آنها انگیزه بدهد . خوب فکر کنید، وقتی تمام سختکوشی شما بر روی یک هدف خاص متمرکز شده است، بعد از اینکه به آن برسید چه دلیل دیگری برای پیشرفت در زندگی شما باقی خواهد ماند؟
من به این وضعیت «اثر یو – یو» میگویم جایی که مردم با کار کردن بر روی یک هدف و نادیده گرفتن هدفی دیگر دائماً مانند یویو به عقب و جلو حر کت میکنند . این چرخه میتواند مانع از پیشرفت شما در طی دوران زندگیتان شود .
راهحل: از لزوم دستیابی به نتایج فوری استفاده کنید .
هفته پیش که در حال تمرین در باشگاه بودم و میخواستم ست آخر تمریناتم را انجام دهم، ناگهان پایم لیز خورد و درد شدیدی در مچ پای خود احساس کردم . آن قدرها جدی نبود که بشود آن را به عنوان یک آسیب تلقی کرد، فقط نشانهای از خستگی در پایان تمرین بود . برای یکی دو دقیقه، درباره انجام ست پایانی تمریناتم فکر کردم . سپس، به خودم یادآوری کردم که دیگر کافی ست ، بهتر است تمرینات امروز را تمام کنم و به خانه برگردم زیرا ورزش کردن روندی است که تا پایان زندگی خود تصمیم دارم به آن پایبند باشم .
در موقعیتی مشابه با وضعیت بالا، طرز فکر مبتنی بر هدف به شما خواهد گفت که تمرین را تمام کنید و به هدف خود برسید . به هر حال اگر برای خود هدفی در نظر بگیرید و به هر دلیلی نتوانید به آن برسید، احساس شکست خواهید کرد و ناامید و افسرده خواهید شد .
اما با طرز فکر مبتنی بر سیستم هیچ مشکلی برای ادامه مسیر نخواهید داشت . طرز فکر مبتنی بر سیستم هرگز درباره رسیدن به عددی خاص یا تعدادی هدف مشخص و معلوم نیست، بلکه درباره متعهد بودن به روند و از دست ندادن تمرینات ورزشی روزانه است .
البته، به خوبی میدانم که اگر هیچ کدام از تمرینات روزانهام را از دست ندهم به زودی خواهم توانست وزنههای سنگینتری را بلند کنم و درست به همین دلیل است که چرا سیستم نسبت به اهداف با ارزشتر است . اهداف درباره نتایج کوتاهمدت است ولی سیستم در مورد روند بلندمدت است . در پایان، این سیستم است که برنده و پیروز خواهد شد .
اهداف به شما تلقین میکنند که چیزهایی را که هیچ کنترلی بر آنها ندارید کنترل کنید .
نمیتوانید آینده را پیشبینی کنید . (میدانم، تکاندهنده است .)
اما هر زمان که هدفی برای خود در نظر میگریم، سعی میکنیم این کار را انجام دهیم . تلاش میکنیم تا با تهیه برنامهای جامع و کامل مشخص کنیم که کی و کجا به مقصد مورد نظر خود برسیم . حتی اگر هیچ درک مشخصی از شرایط و موانعی که ممکن است بر سر راهمان قرار بگیرد نداشته باشیم باز با نهایت وجود سعی میکنیم سرعت پیشرفت و ترقی خود را پیشبینی کنیم .
راهحل: حلقه بازخورد بسازید .
بگذارید این مورد را با ذکر دو مثال برایتان توضیح دهم . اگر شما در کار تجارت باشید، بهتر است وقتی را برای رسیدگی به انتقادات، پیشنهادات و یا حتی شکایات مشتریهای خود اختصاص دهید زیرا مطالبی که توسط مشتریهای شما بیان میشود بازخوردی عالی برای شماست. اگر به صحبتهای آنها با دقت گوش دهید متوجه نقاط ضعف و قوت خدمات و محصولات خود خواهید شد. اگر مدیر یک وبسایت هستید بهتر است وقتی را برای بررسی تعداد کاربرانی که عضو وبسایت شما شدهاند اختصاص دهید زیرا این عدد به خوبی نشاندهنده ی پیشرفت یا عدم پیشرفت شما خواهد بود – اگر تعداد این افراد افزایش یابد یعنی کیفیت مقالات و خدمات شما افزایش یافته و اگر در طول ماه هیچ فردی در خبرنامه ی شما ثبتنام نکرده باشد یعنی نتوانستهاید نظر آنها را به خوبی جلب کنید . این دو مثال به خوبی اهمیت ایجاد حلقه بازخورد را مشخص میکند زیرا شما را در مسیرتان به سمت موفقیت نگاه خواهد داشت .
حلقههای بازخورد برای ساخت سیستمهای کارآمد و عالی مناسب است زیرا به شما اجازه میدهند بدون اینکه مجبور باشید تمام وقایع را پیشبینی کنید قسمتهای مختلف روند انجام کار را به خوبی پیگیری کنید . پیشبینی آینده را فراموش کنید و سیستمی بسازید که هرگاه مسیرتان به سمت اهداف نیاز به بازبینی داشت سریعاً شما را مطلع کند .
عاشق سیستمتان شوید .
هیچ یک از نکاتی که در این مقاله مطرح شد به معنای غیر قابل استفاده بودن اهداف نیست . طبق تجربه خودم میتوانم بگویم که اهداف برای برنامهریزی روند شما مناسب هستند و سیستمها درواقع برای پیشرفت و حرکت شما در زندگی عالیاند .
اهداف در کوتاهمدت مسیر شما را مشخص خواهند کرد و موجب حرکت روبهجلوی شما خواهند شد اما درنهایت سیستمی که به خوبی طراحیشده باشد پیروز میدان خواهد بود . چیزی که اهمیت دارد داشتن سیستمی پایدار و مناسب است . تعهد به فرآیند چیزی ست که شما را در زمره ی افراد موفق قرار خواهد داد .
نظر شما چیست؟ برای رسیدن به اهدافتان کدام را ترجیح میدهید، هدف یا سیستم؟
لطفاً نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید .
یادداشت بسیار خوبی بود.
خیلی وقتها، درگیر شدن بیش از حد با اهداف، ما را کلافه میکند و نمیدانیم که چکار باید بکنیم؛
در حالی که یک سیستم کاری منظم و بر اساس چارچوب، به ما کمک میکند بدون سردرگمی به اهدافمان برسیم.
در نشریات و فرایندهای تولید محتوا، از چیزی به نام Editorial Calendar برای این کار استفاده میکنند.
بله حق با شماست اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که اکثر افرادی که دائما درباره اهداف خود صحبت می کنند اهل امروز و فردا کردن و پشت گوش انداختن کارها و وظایف شخصی و شغلی شون هستند در حالی که افراد عمل گرا با انتخاب یک سیستم کاری منظم و مشخص ، فعالیت های لازم برای رسیدن به هدف های خود را شروع و بعد از مدتی خواه کوتاه یا بلند به اهداف خود می رسند و زندگی شادتر و موفق تری را برای خود و اطرافیان رقم می زنند.
با تشکر از شما
سلام وقتتون بخیر
من لازم دونستم از شما تشکر کنم به خاطر مقالات بسیار خوبی که از وبسایت شما مطالعه کردم
سلام
خواهش می کنم ، از لطفی که نسبت به ما دارید تشکر می کنم ، موفقیت شما آرزوی ماست.
سلام خسته نباشید ممنون به خاطر مطالب خوبتون
سلام
ممنون از لطفی که نسبت به وب سایت ” برای فردا ” دارید.
سلام. مطلب خوبی را انتخاب کردید. این مطلب برای افرادی مثل من که همیشه خسته و دلسرد از رسیدن به اهدافشون هستند و تقریبا صبر کافی ندارند راهگشاست. وقتی هدفی انتخاب می کنیم که اصلا روند پیشرفت اون دست ما نیست مثلا گرفتن پروژه و درگیر شدن با ادارات و سازمانهای دولتی و غیردولتی که برای یک امضا برای پیشبرد یک قسمت کار باید ماهها منتظر موند واقعا چیزی جز ناامیدی در آخر نداره. ولی فکر می کنم با تغییر دیدگاه و تمرکز روی سیستم برنامه ها می تونیم از زمان حال خود به خوبی لذت ببریم و برای شاد بودن منتظر فردایی نباشیم که معلوم نیست از راه برسه یا نه.
شاد و کامروا باشید.
سلام، شما لطف دارید.
کاملا حق با شماست ، یکی از ویژگی های انسان های موفق اینه که این افراد نه افسوس گذشته رو می خورند و نه نگران آینده اند بلکه برعکس با درس گرفتن از پیروزی ها و شکست های گذشته ی خود برنامه ای منطقی و حساب شده برای ساختن فردایی بهتر تنظیم می کنند و با زندگی در زمان حال و بودن در همین لحظه هم از زندگی خود لذت می برند و هم با کامل کردن بخش های مختلف برنامه شان به مرور زمان آینده ی دلخواه خود را خلق می کنند.
موفق ، سلامت و سعادتمند باشید.
سلام
مطلب خوبی است. به نظر من مطلب شما تاکید روی اجرای برنامه دارد. خیلی ها فکر می کنند که با هدف گذاری کار تمام است. در واقع روی برنامه ریزی صحیح(که شما با سیستم از آن یاد میکنید) (Planning) متمرکز نمی شوند. به همین علت شکست می خورند.
من پیشنهاد می دهم که Goal Setting-Planning-Tracking را با هم یک system در نظر بگیریم. یعنی در تمام مثالهای شما اهداف و برنامه وجود دارد. ولی باید به نحوه اجرای برنامه متعهد بود تا به هدف رسید. و از فیدبک برای تغییر برنامه هم استفاده کرد که این میشود فرآیند
سلام، ممنون
بله بنده هم با شما موافقم . سیستمی که با پیروی از آن می توانیم صد در صد به تمام اهدافمان دست یابیم شامل اجزای زیر است :
هدف گذاری- برنامه ریزی و تهیه نقشه ی راه – اقدام و گرفتن فیدبک یا بازخورد- بازبینی ، اصلاح برنامه و اقدام مجدد
سلام
با سپاس از مطالب شما
با توجه به مقاله بسیار جالب شما نقش هدف غیرقابل انکار است. اگر هدفی نباشد سیستم بی معنا خواهد بود. سیستم در حقیقت راه رسدن به هدف است و هدف به سیستم جهت و معنا می دهد. به عنوان مثال چرا شما ورزش می کنید؟ تا هدفی نباشد شما ورزش نمی کنید در حقیقت ما برای تمام اعمال ارادی خود نیاز به هدف داریم. شما برای سلامتی، شادی، قوی تر شدن و … ورزش می کنید. این ها هدف هستند. ولی سیستم راه رسیدن به هدف را به نشان می دهد.
سلام
ممنون، شما لطف دارید.
کاملا موافقم. هدف مقصد نهایی رو تعیین می کند و سیستم راه رسیدن به این مقصد رو مشخص می کند و زیربنای هر موفقیت کوچک یا بزرگی هم تعیین یک هدف کاملا روشن و مکتوب شده است.
ممنون
خواهش می کنم
besyar matlabe jalebi bood. mamnoon…!!! baraye manam hamnitor boode… esme system ro nemidoonestam , ama az vaghti tasmim gereftam ke dar ravande anjame kari lezat bebaram, zendegim avaz shode. ham movafagh taram ham shad taram!! va in besyar baram moheme.
شما لطف دارید، تشکر
انشالله همیشه سلامت، موفق و ثروتمند باشید.
خلاصه مطلب و با اندکی تصرف از باب تجربه خودم این رفتار برای دستبابی به موفقیت زندگی کارامد تر است
اهداف را کوچک کنیم و ان را بسیار کوتاه مدت در نظر بگیریم طوری که ما رو فقط در مسیر قرار دهد نه بیشتر نه کمتر به طور مثال صرفا در بدنسازی این را برای خود به عنوان هدف در نظر بگیریم که امروز باید تمامی ست های تمرین خود را کامل بزنم ولی اصلا نباید هدف بزگ یا کلانی به عنوان قهرمانی در مسابقات را وارد زندگی کرد
سیستم را به صورت اصلی و همیشگی در زندگی قرار دهیم
عالی
تقریبا در تمام مطالب و کتاب هایی که در مورد چگونگی دستیابی به اهداف نوشته شده اند به موضوع تقسیم کردن اهداف به بخش های کوچک تر اشاره شده است. کاملا حق با شماست فقط به نظر من بهتره کمی شتاب منطقی هم به این فرآیند اضافه کنیم یعنی سعی کنیم در کمترین زمان ممکن تکه های پازل مربوط به هر هدف را کنار هم بشینیم تا زندگی مثبت تر و مفیدتری داشته باشیم.
با تشکر
چه مطالبی خوبی داری ، ممنون… منم مثل خودت کارشناسی مکانیک دارم و رتبه ارشدمم خوب شده روزانه قبول میشم دانشگاه خوب… اما واقعا نمی دونم برم یا نه ، الان ۲۵ سالم شده ولی نمی دونم استعداد واقعیم چیه ، یه سئوالی دارم بین علاقه و استعداد فرقی هست. مثلا من مسائل مکانیکی رو خوب حل میکنم و استعداد ریاضی خوبی دارم ، ولی علاقه ای به حلش ندارم. راستش به فیلم و فیم سازی خیلی علاقه مندم ، حتی اگه شب امتحان بهم فیلم میرسید دریغ نمی کردم از دیدنش… ولی میترسم اگه برای این کار و ارشد سینما وقت بزارم تو این زمینه استعدادی نداشته باشم و شکست بخورم 🙁 . همیشه آرزو میکردم خدا میومد بهم میگفت من تورو برا این کار آفریدم…. منم میرفتم تو اون کار و نهایت تلاشمو میکردم و موفق میشدم :))) کم کم دارم پیر میشم ولی هنوز مسیر زنگیمو پیدا نکردم .
شما لطف دارید، تشکر
معمولا استعداد چیزی است که از بدو تولد با ماست و به طور ذاتی آن را خوب انجام می دهیم طبق گفته های خودتون شما در حل مسائل ریاضی و مکانیک با استعداد هستید اما علاقه به چیزی گفته می شه که شما فکر می کنید شاید بتونید در انجام اون موفق شوید مثل همین فیلم سازی که شما بهش علاقه مندید. پیشنهاد من اینه که به هر دو موضوع حمله کنید یعنی هم دوره کارشناسی ارشد رو ثبت نام کنید و هم روزانه چند ساعتی رو در مورد فیلم سازی تحقیق کنید و شروع به ساخت فیلم های کوتاه کنید به عنوان مثال هم زمان با دوره ارشد در چند دوره آموزشی فیلم سازی که در موسسات خصوصی برگزار می شود شرکت کنید مطمئن باشید اگر در فیلم سازی استعدادی داشته باشید خیلی زود متوجه استعداد خود خواهید شد. دوست من علت اصلی ترس ما نداشتن اطلاعات است بهترین راه برای از بین بردن ترس هم حمله به آن و کسب اطلاعات بیشتر است.
دو راهی که شما با آن رو به رو شده اید خیلی طبیعی است افراد بزرگ و مشهوری مثل استیو جابز، مارک زاکربرگ، بیل گیتس و … هم با این مشکل رو به رو بوده اند که همه ی آن ها سرانجام دانشگاه رو ترک و علاقه های اصلی خود را دنبال کرده اند. انتخاب با خود شماست. امیدوارم همیشه سلامت، پیروز و سعادتمند باشید.
در صورت تمایل دو مقاله ی زیر را که در مورد شناسایی استعدادهای درونی و پنهان در وب سایت ما منتشر شده است رو مطالعه بفرمایید:
چطور استعدادهای خود را شناسایی کنیم : ۹ قدم ساده برای شناسایی استعدادهای درونی و پنهان
چگونه استعدادهای درونی و پنهان خود را کشف کنیم : ۵ اقدام کلیدی برای شناسایی استعدادها
با تشکر
سپاس از مطالب خوبتون
شما لطف دارید، تشکر
سلام جناب بغدادی
از نوشته ای که گذاشتید بهره مند شدم و آنرا برای زندگی خودم راهگشا می بینیم
سلام
از اینکه این مقاله برای شما مفید بوده است خوشحالم.
امیدوارم همیشه سلامت، موفق و ثروتمند باشید.
با سلام خدمت مدیر سایت .
ضمن تشکر از مطالب سایتتون یا بهتر بگم سایت خودمون ، واقعا جالب و آموزنه بود و استفاده کردیم .
یه پیشنهاد داشتم لطف کنید در مورد قانون جذب و مراحل اجرایی ان در زندگی مطالب به اشتراک بزارید ممنون میشم.
سلام
شما لطف دارید دوست گلم، تشکر
پیشنهاد شما رو یادداشت کردم به مرور مطالب بیشتری در مورد قانون جذب و نحوه ی استفاده از آن در وب سایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
با سلام از مطالب زیبای شما متشکریم.
شما لطف دارید، تشکر
سلام
از مطالب خوبتون تشکر می کنم…..
سلام
شما لطف دارید، تشکر
عالیییییییییییییی بود.عالییییییییییییییییییییی
شما لطف دارید، تشکر
واقعا مطلب خوبی بود،هدفگذاری و تنها به هدف فکر کرده مثل خواب بودن تو رویاست و سیستم شما رو به رویای خودتون میرسونه،من هدف های بزرگی دارم و به نظر من سختکوشی همراه با سیستم و استراتژی عالی بزرگترین عامل پیروزی ست،به امید موفقیت
شما لطف دارید، تشکر
کاملا حق با شماست. سختکوشی همراه با سیستم و استراتژی عالی بزرگترین عامل پیروزی ست.
امیدوارم همیشه سلامت و سربلند باشید.
سلام ممنون از مقاله بسیار جذاب تون. سوالی ذهنم رو مشغول کرده. ایا استفاده از سیستم باعث نمیشه که ابعاد دیگری که لازم است برای رسیدن به هدف را نادیده بگیریم؟ مثلا همین مربی بسکتبال برای هدفش که پیروزی هست صرفا نباید بر روی تمرین شاگردانش کار کند بلکه موارد دیگری مانند تغذیه نیز باید رعایت شود.
بنظرم منظور شما از سیستم، این بود که باید بر روی فعالیت تمرکز کرد و نه نتیجه. از طرفی در بسیاری از کتاب های هدفگذاری نوشته شده است که برای رسیدن به هدف خود یک سناریو بنویسید. ایا منظور شما از سیستم همین سناریو است؟